پارلاپارلا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

پارلا درخشش زندگی ما

پارلا مدل عکاسی مامان میشود

مامان عکاس می شود با وسوسه های بابا و استاد اآل یاسین من هم کم کم به عکاسی علاقه مند شده بودم میخواستم عکاسی رو به صورت کمی حرفه ای یاد بگیرم و قرار شده بود برم پیش استاد تا بهشون زحمت بدم. اما مشکل مدل داشتم که باهاش تمرین کنم و استاد هم تو عزیز رو بهم پیشنهاد داد و گفت تو بهترین مدل من هستی و تو هم ماشالا هزار ماشالا حسابی مانکن شدی و ژستهای حرفه ای و خودجوش میگیری خلاصه چند بار تورور باخودم بردم آتلیه پاییز و کلی باهات تمرین پرتره کردم مرسی عزیزم که همیشه باهام همکاری میکنی. این هم بخشی از نتیجه اون تمرینات البته هنوز که هنوزه وقت نشده رتوش بزنم و روشون کار کنم این عکست جون میده واسه پوسترهای انتخاباتی ...
12 بهمن 1392

تولد سه سالگی پارلا جون

پارلا خانم سه سالگی مبارک دختر گلم باورم نمیشه که سه سال از روز تولدت گذشته سه سال که هر لحظه اون برامون پر بود از شادی و لبخند و خاطرات قشنگ تو بهترین هدیه خداوند هستی که به من و بابا وحید داده و هزار بار بهش شکر میگیم و امیدواریم بتونیم خوب تربیتت کنیم و فرد مفیدی به جامعه تحویل بدیم عزیزترینم وقتی جلوی چشمم هستی اصلا متوجه گذر زمان و بزرگ شدنت نمیشم اما وقتی به عکسهات نگاه میکنم میبینم چقدر بزرگ شدی و قد کشیدی و واسه خودت خانمی شدی.رفتارت هم کاملا خانومانه هست و آدم احساس نمیکنه با یه بچه سه ساله طرفه قربونت برم عزیزم   من و بابا خیلی دوست داریم و برات کلی آرزوی قشنگ داریم که امیدواریم به کمک خدا ...
12 بهمن 1392

پارلا دوساله شد

امسال هم مثل سال پیش به علت سایز خونه نمیدونستیم واسه تولدت چیکار کنیم تا اینکه بیخیال جشن شدیم و افتادیم به جون خونه و خونه تکونی تا خونه رو واسه اومدن عید آماده کنیم و تولدت رو هم سه نفری بگیریم و اون روز رو اختصاص بدیم به کارهایی که تو دوست داری تولدت پنج شنبه بود و من هم بردمت بیمارستانی که به دنیا اومده بودی و واسه پرستارهاش گل بردیم و نی نی کوچولوهای تازه به دنیا اومده رو دیدی بعد هم رفتیم دنبال بابا و نهار رفتیم بیرون وبعدش رفتیم برات کادو گرفتیم که اصلا قابل تو رو نداشتن (یه ماشین که خودت انتخاب کردی و یه زنجیر واسه مدالت) و برگشتیم کمی استراحت کنیم و عصر هم بریم کیک بخریم   ته دلمون می خواستیم مامان و با...
4 بهمن 1392